یـا شـهـیـد
گروه اخبار
۱۰ مهر ۱۳۹۳
1405

31 سال با چشم به راهی ۵ فرزندم را بزرگ کردم

همسر «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» می‌گوید:وقتی همسرم شهید شد، بزرگترین بچه‌ام ۱۰ ساله بود و کوچکترین ۲ ساله. بچه‌ها بهانه پدر را می‌گرفتند. از نیمه‌های شب بیدار می‌شدند و گریه می‌کردند. من به آن‌ها می‌گفتم بابا بر می‌گردد. به گزارش یاشهید ، «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» یکی از شهدای گمنامی است که 8سال پس از تدفین، […]

همسر «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» می‌گوید:وقتی همسرم شهید شد، بزرگترین بچه‌ام ۱۰ ساله بود و کوچکترین ۲ ساله. بچه‌ها بهانه پدر را می‌گرفتند. از نیمه‌های شب بیدار می‌شدند و گریه می‌کردند. من به آن‌ها می‌گفتم بابا بر می‌گردد.

به گزارش یاشهید ، «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» یکی از شهدای گمنامی است که 8سال پس از تدفین، به تازگی هویت پیکر او از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» فرزند قنبر علی متولد سال 1334 است؛ وی درسال 62 در منطقه عملیاتی مجنون به مقام رفیع شهادت نائل آمد؛ این شهید بزرگوار در سال 85 به عنوان شهید گمنام در پادگان امام علی(ع) تشییع و تدفین شده بود. عصر روز گذشته سه شنبه 8 مهرماه 93 همسر، خواهران، برادران و فرزندان این شهید والامقام از خمینی شهر اصفهان آمده و در پادگان امام علی(ع) تهران برای نخستین بار با مزار شهیدشان دیدار کردند.

همسر «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» می‌گوید: 10 سال با شهید زندگی کردم. حاصل این سا‌ل‌ها زندگی مشترک 5 فرزند است. اخلاقش خیلی خوب بود. هرچه بگویم کم گفته‌ام. خوب و مهربان و خانواده دوست بود. شغلش رانندگی بود. مثل همه رزمندگان یکهو عاشق شد و رفت جبهه. حدود 20 یا 30 ماه در جبهه حضور داشت. در این مدت سه بار هم مجروح شد و بعد هم در عملیات خیبر مفقود الاثر شد.

او در ادامه با اشاره به اعزام‌های پی در پی همسرش به جبهه‌ می‌گوید:هیچ وقت نمی‌توانستم با جبهه رفتنش مخالفت کنم. چون اگر هم مخالفتی می‌کردم باز هم می‌دانم عاشق بود و می‌خواست برود. جبهه را دوست داشت. می‌گفت بچه‌ها خدا را دارند من به خاطر آن‌ها نمی‌مانم. در وصیت نامه‌اش نوشته: «من حسین وار می‌روم شما هم زینب وار زندگی کنید. پشتیبان امام باشید. و بچه‌ها تا جایی که برایشان امکان دارد درس بخوانند.»

همسر شهید طاهر خوزانی از روزهای مفقود شدن پیکر شهید می‌گوید و از انتظاری که او تا به امروز آن را تحمل کرده است و ادامه می‌دهد: در عملیات خیبر شهید شد. برادرش هم به همراه او در منطقه بود. او خبر شهادتش را آورد. اما جنازه‌اش نیامد. و 31 سال مفقود الاثر ماند. ما 31 سال با وجود نبودنش با او زندگی کردیم. این اواخر تقریبا از آمدنش ناامید شده بودیم. اما خبر دادند که پیکرش در تهران دفن شده است. خوشحالیم که دیگر از چشم به راهی درآمدیم. در طول این سال‌ها سر مزار شهدا می‌رفتم و به همه سر می‌زدم. همه‌اش می‌گفتم چرا من یک خانه ندارم که سرش بنشینم. چرا ما در این گلزار شهدا هیچ جا را نداریم.

تربیت و بزرگ کردن 5 فرزند کم سن و سال به تنهایی کار بسیار سختی است. بخصوص زمانی که هیچ نشانی از بابا برایشان وجود نداشته باشد. همسر شهید در این باره می‌گوید: وقتی همسرم شهید شد، بزرگترین بچه‌ام 10 ساله بود و کوچکترین 2 ساله. بچه‌ها بهانه پدر را می‌گرفتند. از نیمه‌های شب بیدار می‌شدند و گریه می‌کردند. من به آن‌ها می‌گفتم بابا بر می‌گردد. هنوز هم باورم نمی‌شود. سال‌های انتظار خیلی سخت گذشت. من همه‌اش با انتظار بچه‌هایم را بزرگ کردم. وقتی دلتنگش می‌شدم آهسته گریه می‌کردم. همه اش به بچه‌هایم می‌گفتم پدرتان بر می‌گردد. تا چند سال بعد از شهادتش هیچ مراسم ختمی برایش نگرفتیم. گفتیم شاید نشانی از او پیدا شود و برگردد. اما 31 سال غبتش طول کشید. خیلی سخت گذشت. با بچه‌ها با هم این انتظار را تحمل کردیم. همه خانواده شهدای گمنام سختی کشیده‌اند و با سختی بچه هایشان را بزرگ کرده‌اند.

همسر «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» از تصمیمش برای پیکر شهید که به عنوان شهید گمنام هشت سال پیش در پادگان امام علی(ع) تهران به خاک سپرده شده است می‌گوید و ادامه می‌دهد: تصمیم دارم پیکر همسر شهیدم را با خود به اصفهان ببرم.

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: