یـا شـهـیـد
گروه اخبار
۱۰ مهر ۱۳۹۳
1948

خلبان هواپیما، سانحه سقوط هواپیمای C۱۳۰ فرماندهان عملیات ثامن‌الائمه را روایت کرد

سرهنگ خلبان صولتی گفت: آخرین چیزی که با خودم گفتم یا حسین بود بعد از آن به کمای لحظه‌ای رفتم و پس از به هوش آمدن متوجه شدم که دو طرف هواپیما آتش گرفته است. به گزارش یاشهید ، سرهنگ صولتی خلبان بازنشسته هواپیمای C130 حامل فرماندهان شهید در مراسم بزرگداشت فرماندهان شهید جواد فکوری، […]

سرهنگ خلبان صولتی گفت: آخرین چیزی که با خودم گفتم یا حسین بود بعد از آن به کمای لحظه‌ای رفتم و پس از به هوش آمدن متوجه شدم که دو طرف هواپیما آتش گرفته است.

به گزارش یاشهید ، سرهنگ صولتی خلبان بازنشسته هواپیمای C130 حامل فرماندهان شهید در مراسم بزرگداشت فرماندهان شهید جواد فکوری، محمد جهان آرا، ولی‌الله فلاحی، یوسف کلاهدوز و سیدموسی نامجو در سخنانی گفت: برای من سخت است که به مناسبت سالروز این سانحه هوایی بخواهم در محلی که هواپیما در آنجا سقوط کرده است، سخنرانی کنم اما باید بگویم من یکی از خلبانانی هستم که در طول جنگ بیشترین پروازها را انجام داده‌ام و از روز نخست جنگ در آن حضور داشته‌ام.

وی افزود: پیش از این که این مأموریت به من ابلاغ شود که باید تعدادی از فرماندهان را به تهران بیاورم نزد شادروان همتیان رفتم و به او گفتم که به دلیل انجام مأموریت‌های زیاد خسته‌ام و علاوه بر این سالروز ازدواجم است و همچنین یک فرزند معلول دارم، می‌خواهم یک روز استراحت کنم اما ایشان فرمودند که این بر آن ترجیح دارد و من نیز قبول کردم. شاید حکمت خدا در این بود.

سرهنگ صولتی ادامه داد:‌ ما در فرودگاه اهواز نشستیم و شهید فلاحی و فکوری در کنار رمپ قدم می‌زدند. مسئولان بیمارستان در آنجا به من گفتند که شما حالا که به تهران می‌روید تعدادی از این مجروحان را هم با خود حمل کنید. من گفتم کاره‌ای نیستم و بعد از آن به خدمت تیمسار فلاحی رفتم. ایشان قبول کرد. پس از آن تعدادی از مجروحان نیز با ما همسفر شدند. قبل از اینکه بخواهیم وارد هواپیما شویم اسلحه‌های ما را تحویل گرفتند و بعد از آن بار دیگر همه اسلحه‌ها را به من تحویل دادند. به شهید فلاحی گفتم که این چه کاری بود که این‌ها انجام دادند؟ او فرمود اسلحه‌ات ایمان باشد.

وی در بخش دیگری سخنان خود به تشریح این سانحه هوایی پرداخت و توضیح داد:‌پس از بلند شدن از فرودگاه و طی مسافتی ناگهان صدای انفجاری که ناشی از خرابی‌های برق بود بلند شد و به دنبال آن چهار موتور هواپیما از کار افتاد. از طریق باتری داخل هواپیما با صانعی و مسئول دیسپاچ تماس گرفتم و از آنجایی که هواپیما داشت به سمت پالایشگاه پرواز می‌کرد قرار شد مسیر خودم را به سمت کهریزک منحرف کنم. کار سختی بود چرا که هیدرولیک هواپیما دیگر کار نمی‌کرد. شهید فکوری نیز پیش من به کابین آمد و بعد از اینکه متوجه شد دیگر نمی‌شود کار کرد، گفت: جوان خونسرد باشد و کنترل هواپیما را در دست بگیر. من هم گفتم خونسرد هستم و کار خودم را انجام می‌دهم. تا اینکه به ارتفاع 4200 پایی رسیدیم، احتمال می‌دادم که الان باید به جایی برخورد کنیم که متأسفانه ناگهان ایفک؟؟ شدیم و هواپیما سقوط کرد. آخرین چیزی که با خودم گفتم یا حسین بود بعد از آن به کمای لحظه‌ای رفتم و پس از به هوش آمدن متوجه شدم که دو طرف هواپیما آتش گرفته است. خودم را از پنجره هواپیما بیرون پرت کردم. به دنبال این انفجار نیروهای بسیجی محلی به سمت ما آمدند و از آنجایی که گمان می‌کردند این هواپیما بیگانه است به سمت ما شلیک کردند. من به آن‌ها توضیح دادم که هواپیما خودی است و بعد به کمک آن‌ها توانستیم 23 نفر را نجات دهیم، حتی دو مجروح برانکاردی را هم از هواپیما خارج کردیم. شهید فکوری در حال باز کردن چرخ‌های هواپیما بود که انفجاری صورت گرفت و دو سمت هواپیما سوخت.

گفتن است، هواپیمای C130 هفتم مهرماه 1360 که حامل فرماندهان شهید عملیات ثامن‌الائمه (ع) بود،در روستای «دوتویه» کهریزک سقوط کرد و فرماندهانی چون فلاحی،فکوری،نامجو و جهان‌آرا به شهادت رسیدند.

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: