یـا شـهـیـد
۱۲ تیر ۱۳۹۳
1998

مادر شهیدان عباسی: آنقدر خدا به من صبر داده که دلیلی برای دلتنگی نمی‌ماند

گلزار شهدا، پنجشنبه‌ها حال و هوای خاص و عجیبی دارد. هیاهوی زیارت قبور شهدا در میان رهگذران، سور و سات ایستگاه صلواتی‌های بین قطعات، نواهای مختلف مداحی جبهه و جنگ که فضای این بخش از بهشت زهرا(س) را تسخیر کرده است، آمد و رفت خانواده‌های شهدا و دیدار با شهیدشان و از همه مهم‌تر حضور نَفَس […]

گلزار شهدا، پنجشنبه‌ها حال و هوای خاص و عجیبی دارد. هیاهوی زیارت قبور شهدا در میان رهگذران، سور و سات ایستگاه صلواتی‌های بین قطعات، نواهای مختلف مداحی جبهه و جنگ که فضای این بخش از بهشت زهرا(س) را تسخیر کرده است، آمد و رفت خانواده‌های شهدا و دیدار با شهیدشان و از همه مهم‌تر حضور نَفَس معنوی شهدا همگی پنج شنبه‌های این جغرافیا را به قطعه‌ای از بهشت مبدل ساخته است.

وقتی پای صحبت مادران شهدا می‌نشینی همان چند دقیقه اول می‌فهمی که جنس صبری که خداوند به آنها عطا کرده، متفاوت است با سایر کسانی که عزیزی را از دست داده‌اند. می‌فهمی که صبرشان برکه ای از دریای صبر زینبی است. حال اگر صلابت کلام این مادران را در حالیکه حتی سر ناخنی از پیکر عزیزشان هم برنگشته، بشنوی، بی اختیار این سخن حضرت زینب سلام الله علیها در برابرت مجسم می شود که : ” ما رایت الا جمیلا “. یکی از این هزاران مادر، مادر شهیدان احمد و مجید عباسی است. وقتی پنجشنبه‌ها گذرت می افتد به چهلمین قطعه بهشت، در ردیف‌های ششم و هفتم، بانویی سالخورده با چهره ای مهربان را می‌بینی که ما بین دو سنگ مزار سیاه رنگ روی زمین نشسته و در حال قرآن خواندن برای دو جگر گوشه‌اش احمد و مجید است.کمی آنطرف‌تر پسر و عروس این مادر بزرگوار را می‌بینی که در حال پرکردن ظرف آب برای شستشو و تمیز کردن سنگ مزار عزیزانشان هستند. این مادر بزرگوار مادر یک شهید گمنام 23 ساله و یک شهید 24 ساله است.

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: