یـا شـهـیـد
۰۳ خرداد ۱۳۹۴
1597

ما باز هم می توانیم ، حضرت سردار ! …

لبخند بزن حضرت سردار ، که لبخندت خلاصه همه معجزه ها است. بخند در آغوش خدا که شهر آزاد شده است و این همان قانون نانوشته همه عاشقانه ها است ؛که عاشق ترین ها را روایتی است ماندگار. ایستادگی ات شکوه و عظمتی است جاویدان و این است تنها رمز ماندگاری یک مبارزه.مقاومتت سر لوحه […]

لبخند بزن حضرت سردار ، که لبخندت خلاصه همه معجزه ها است.

بخند در آغوش خدا که شهر آزاد شده است و این همان قانون نانوشته همه عاشقانه ها است ؛که عاشق ترین ها را روایتی است ماندگار.

ایستادگی ات شکوه و عظمتی است جاویدان و این است تنها رمز ماندگاری یک مبارزه.مقاومتت سر لوحه تمام هدفهای زندگیمان باد.آنجا که با تمام قدرت ایستادی .دست به دست خدا دادی و پشت کردی به تمام آنهایی که گفتند “نمی شود !ما نمی توانیم!”

می ایستیم .تمام قد. به افتحار عزتی که با عزمت ناشدنی ها را شدنی کرد  ورقم زد پیروزی ملتی را که با خون  ایستاد در مقابل شمشیر و این چه نشان روشنی است برای حال اکنونمان.

چشم می دوزیم به نشانه سرخ این مسیر و دست بر سینه می ایستیم به افتخار خاک مقدسی که برات آزادی اش را ،خداخود امضا کرده است…

مهنا و گوارای وجودتان این پیروزی.همیشگی باد این مجد و بزرگی …

….

nf00424214-3

…..

تصویر این لبخند  قاب شده را ،بهرام محمدی فر که آن روزها عکاس روزنامه جمهوری اسلامی بود، ماندگار کرده است.آن روز سوم خرداد61 بود.گروهی از رزمندگان در ورودی خونین شهر آزاد شده، در انتظار ورود به شهر بودند که محمدی فر دوربینش را به سمتشان نشانه رفت و جوانکی خسته از پیکاری نفس گیر ،با سر وصورتی آغشته به گرد و غباری از جنس شرف و مردانگی و ایستادگی و عزت ، لبخندش را جاودانه ساخت.لبخندی که در وانفسای جنگی 23 روزه ،در عمق تاریخ سرزمینمان ریشه دوانید و جاودانه اش  کرد …

** عکس متعلق به خبرگزاری جهان نیوز می باشد.

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: