یـا شـهـیـد
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
771

نکاتی از زندگی شهید مطهری از زبان دخترش؛

تشبیه شهید مطهری درباره شخصیت خودش/ بشارتی که پیامبر (ص) به شهید داد

فرزند شهید مطهری گفت: پدرم خود را ملزم کرده بود که عصر‌ها حتی برای یک زمان کوتاه هم که شده دور هم بنشینیم و با ما صحبت کند و در مورد دوستانمان از ما بپرسد.

به گزارش یاشهید ،متفکر شهید مرتضی مطهری که از ابتدای انقلاب به مبارزه سیاسی و تقابل با تفکرات التقاطی پرداخت تا طرز صحیح تفکر اسلامی را رواج دهد، در تاریخ ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ به دست گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسید. مطالبی که نقل می‌شوند، خاطرات و ویژگی‌های اخلاقی شهید مطهری از زبان دختر او و پیرامون مدیریت آن شهید بر خانواده است.

اولین مسئله‌ای که در زندگی شهید مطهری خیلی مهم بود، بحث ایمان، تقوا و عمل به آن بود. شهید مطهری در تقوا و علم کوشا بود و همه آن را از قرآن گرفته بود. همیشه وضو داشت و آثارش همه با وضو نوشته شدند. مادرم تعریف می‌کند که اگر شهید مطهری شب بیدار می‌شد و احساس تشنگی می‌کرد، اول وضو می‌گرفت، بعد آب می‌نوشید.
خصیصه دیگر پدر مداومت بر نماز شب بود. در اوج انقلاب زمانی که سر پدرم خیلی شلوغ بود، برای اینکه یادش نرود نیمه شب از خواب بیدار شود و عبادت شبانه را که انرژی کارش را از آن می‌گرفت، از دست ندهد، پیش از آنکه از منزل بیرون برود، ساعت را کوک می‌کرد.

تفکرعقل گرایانه شهید مطهری با مطالعه هر کتاب او بر خوانندگانش روشن می‌شود. بیش از ۴۰ سال تفکرات شهید مطهری مورد بررسی قرار گرفته و بیشترین ویژگی که درمورد او ذکرمی‌شود، قلم عقل است.

شهید مطهری رزمنده این تفکر اسلامی (تفکر عقل‌گرایانه) بود و مقابل گروه فرقان ایستاد و می‌دانست که در نهایت به شهادت می‌رسد.
ویژگی بعدی که در مورد او حائز اهمیت است، رسیدگی به امور داخل خانواده بود. پدرم به درس ما اهمیت می‌داد و خودش را ملزم کرده بود که عصر‌ها حتی برای یک زمان کوتاه هم که شده دور هم بنشینیم و با ما صحبت کند و در مورد دوستانمان از ما بپرسد.

او طوری رفتار می‌کرد که ما نمی‌دانستیم بر او چه می‌گذرد. بعد از شهادتش نامه‌هایشان به امام (ره) را دیدیم که در آن از سختی‌هایی که بر ایشان وارد می‌شد، نوشته بود و خود را به نگین انگشتر تشبیه کرده بود.

بچه که بودیم هر زمان می‌خواستیم پشت سر پدرم نماز شب بخوانیم، با اینکه دوست داشت تنها راز و نیاز کند، به دلیل وظیفه پدرانه از ما استقبال می‌کرد. دوست داشت بچه‌ها را به این امرتشویق کند و برای آن جایزه می‌داد.
در یادداشت‌های او هر موضوعی که ثبت می‌شد، به صورت الفبایی بود و برای نوشتن یک مطلب به یادداشت‌هایش مراجعه می‌کرد. ویژگی بعدی که در زندگی شهید مطهری مهم بود، نزدیکی او با همسرش بود. پدرم اسم کتاب را که می‌خواست انتخاب کند، با مادرم مشورت می‌کرد.

دغدغه شهید مطهری این بود که اسلام را صحیح بشناسیم و آن را ازمنبع اصیلی‌اش بگیریم. همراه با تهذیب نفس و تقوا. به اینکه انسان باید به راه و هدفش ایمان داشته باشد، اعتقاد داشت.

پدرم چند شب قبل از شهادت خوابی دید که اینطور برای ما تعریف کرد: «خواب دیدم که در مسجدالحرام کنار امام خمینی (ره) هستم و پیامبر (ص) از درب مسجد وارد شدند و سمت ما دو نفر آمدند. احساس کردم که سمت من می‌آیند. من امام (ره) را معرفی کردم و گفتم ایشان از اولاد شما هستند. پیامبر (ص) رفتند و با امام (ره) دست دادند. بعد از آن سراغ من آمدند و بر من بوسه زدند.» بیدار که شد گفت، گرمای نفس پیامبر (ص) را بر صورتم احساس می‌کنم. از آنجا که همیشه با مادرم مشورت می‌کرد، از او نظرش را پرسید و او گفت من تصور می‌کنم گفته‌‎های تو مورد تأیید رسول خدا (ص) قرار گرفته است.

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: