یـا شـهـیـد
۲۳ دی ۱۳۹۳
1076

سردار بی سری که پدرش می خواست بر صورتش بوسه زند

شهید ‘جعفر کرمی’فرمانده یکی از دسته های گردان 502 امام حسین(ع) بود که موقع شهادت سرش از بدن جدا می شود و پدر بی اطلاع از این موضوع اصرار دارد که برای آخرین بار قبل از دفن بر صورت فرزندش بوسه زند. به گزارش یاشهید، شهادت خط سرخی است که می ماند و راه را به […]

شهید ‘جعفر کرمی’فرمانده یکی از دسته های گردان 502 امام حسین(ع) بود که موقع شهادت سرش از بدن جدا می شود و پدر بی اطلاع از این موضوع اصرار دارد که برای آخرین بار قبل از دفن بر صورت فرزندش بوسه زند.

به گزارش یاشهید، شهادت خط سرخی است که می ماند و راه را به بشریت و انسان های حق طلب نشان می دهد.

چه انسان های وارسته و پاکی که با گذاشتن جان خویش در طبق اخلاص با خداوند معامله کردند و در این راه پر پیچ و خم و گدازان عشق از مرگ و تکه تکه شدن نهراسیدند.

بی شک همه آن دلاورمردان و شیرمردان که با جان و دل در پی لبیک به فرمان رهبری و برای دفاع از کیان انقلاب و سرزمین خویش راهی جنگ با دشمن متجاوز شدند می دانستند که در این راه ممکن است بازگشتی نباشد، تکه تکه شدن بدن، اسارت و نقض عضو را با جان و دل پذیرا شدند و قدم در این عرصه کارزار گذاشتن.

نه میدان مین می شناختند و انفجار و پاره پاره شدن تن، نه خستگی و گرمای طاقت فرسازی هلت های مهران و دهلران و نه سرمای استخوان سوز می توانست خللی بر اراده فولادین آنها وارد کند.

بی شک این عاشقی و دلداری تنها راه راد مردان بی ادعایی است که امروز من و شما میراث داران عزت و شکوت جاودانه انقلاب آنهاییم.

پس باید بگوییم و بنویسم و یادآوری کنیم خاطرات و دلاورمردیهایشان را تا همگان بدانند که این انقلاب، امنیت و آرامش کنونی با چه خون بهایی بدست آمده و غیرت و مردنگی را بارها یادآور شویم و تا جوانان این دیار به عنوان آینده سازان و میراث داران بعدی انقلاب به خوبی از آن پاسداری کنند.

یکی از بستگان و همرزمان شهید ‘جعفرکرمی’ ماجرای شهادت این رزمنده شجاع انقلاب و دلاورمرد ایلامی را این گونه در وبلاگ ‘خاطرات شهدای ایلام ‘ این گونه روایت کرده است.

‘محمد شکرپور ‘ گفت: در 22 اسفند سال 1366 مردم شهید پرور و همیشه در صحنه ایران اسلامی بی صبرانه در انتظار پیروزی رزمندگان اسلام بودند.

وی ادامه داد: عملیات در منطقه کردستان و ارتفاعات شاخ شمیران توسط رزمندگان تیپ مقتدر حضرت امیر (ع) استان انجام شد.

وی افزود: هوا سرد بود و مردم شهر ایلام زیر چادر در روستاها و کوه های اطراف شهر به سر می بردند، چند روزی از عملیات گذشته بود که مجروحین به پشت جبهه انتقال یافتند.

وی اضافه کرد: با توجه به صعب العبوریو برف گیر بودن منطقه ی عملیاتی شاخ شمیران، پیکر پاک بسیاری از شهیدان هنوز توی منطقه باقی مونده بود و امکان انتقال شون به پشت خط ممکن نبود.

شکر پور گفت: در آن زمان ستون پنجم دشمن (منافقین) که چشم دیدن پیروزی رزمندگان اسلام رو نداشتن، شایعات زیادی را در مورد مجروحیت یا شهادت و اسارت رزمندگان اسلام در بین خانواده ها پراکنده کرده بودن به همین دلیل همه نگران بودن و مراسم ترحیم شهدا در زیر چادر و با مشکلات فراوان انجام می شد.

وی اظهار کرد: همان روزای اول عملیات، چون در بنیاد شهید مشغول بودم، خبر شهادت شهید ‘جعفر کرمی’ که از بستگانم بود رو شنیدم، ولی توان اینکه این خبر رو به صراحت به خانواده اش اعلام کنم، نداشتم.

وی افزود: یک روز سردار رشید اسلام شهید مرتضی ساده میری (هلتی) رو دیدم و از اون بزرگوار در خصوص عملیات و شهدا از جمله شهید کرمی سوال کردم که ایشان گفتند؛با توجه به اینکه شهید کرمی یکی از دسته های گردان 502 امام حسین(ع) به فرماندهی خودم بوده، اونو موقع شهادت دیدم و پیکر مطهرش رو در کنار صخره ای گذاشتم؛ ولی به خاطر شرایط عملیات نتونستم پیکرشو به پشت خط انتقال بدم. ولی قول میدم، برگردم و پیکرشو بیارم؛ ولی بدونید که سر در بدن نداره و یه شلوار کردی خط دار پوشیده و یه زانوبند ورزشی هم روی زانو داره.

زمانی که پیکر این شهید عزیز دستمون رسید، دقیقا با نشانی هایی که شهید مرتضی داده بود مطابقت می کرد.

روزی که خواستیم پیکر شهید جعفر کرمی رو کفن کنیم، پدر شهید که خودش رزمنده بود و سالها در جبهه های نبرد حضور داشت، اصرار می کرد که پیکر فرزندش را ببیند و بر صورتش بوسه بزند. ولی با توجه به شرایط روحی ایشان این کار امکان پذیر نبود.

شکر پور گفت: زمانی که پیکر را داخل قبر گذاشتیم، پدر شهید اجازه دفن فرزند دلبندش رو به ما نمی داد و اصرار داشت که باید کفنش رو باز کنه و پیشانی فرزندش را ببوسه و برای آخرین بار باهاش خداحافظی کنه.

وی اظهار کرد: چون شهید سر در بدن نداشت، برامون مشکل بود که کفن رو باز کنیم لذا ازش خواستیم که از خواسته خودش گذشت کنه.

پدر شهید گفت: می دونم پسرم سر در بدن نداره، ولی نشونه های دیگه ای هم داره، پای فرزندمو بهم نشون بدین. پای شهید رو نشونش دادیم. نشونی رو که دید، آهی کشید و بر سر و صورت خود زد و گفت: دفنش کنید الآن مطمئن شدم که جعفرم شهید شده و خیالم راحت شد بر پیکر نازنینش فاتحه خوند و با پسرش وداع کرد.

شهید جعفر کرمی در 23 اسفند سال 66 در منطقه شاخ شمیران مهران به شهادت رسید و مزار این شهید رشید اسلام در جوار امامزاده علی صالح علی (ع) مهران واقع است.

یاد همه شهدا و عاشقانه جبهه ها زنده و گرامی و خداوند به بازماندگان این عزیزان صبر جزئل عنایت فرماید.

نظرات

لطفا دیدگاه خودتون رو بیان کنید: